سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتی و گفتم

گفتی از ناله ی شبگیر کسی درقفسی

بنویسم سخنی!

هرنفسی

باز بسی

گفتی از چهره ی ماتم زده ی غم بنویس!!

گفتی ازناله در این نامه فراوان بنویس!!

گفتی و رفتی وجستی وندانستی تو...

که من از روز ازل بسته به زنجیر توام

شبم از غم

غمم ازتو وتو گفتی بنویس!!!

غم از این غم که ندارد ثمری هرسخنی...

واز این غم بسیار که نخواندست کسی از ورقی!!...

گفتی از آنچه تو داری بنویس

گفتی از آنچه تو خواهی بنویس

گفتی از آنچه تودانی بنویس

گفتم از غم بنویسم که چرا؟

که چنین موج خموشی به تن آزرده مرا؟؟!!

گفتم ورفتم وجستم وندانستی تو...

غم من آنچه تو می پنداری نیست!!

درخاطره ام...

هرگز نیست

آنچه درآینه ی چشم تو معنا شده است!

غم من راز خموش صدفدیده ی توست!!!

که ندارد پرو بالی ونداند گذری...

غم من شعله ی لرزان دل خسته ی توست!!

تو که در دیده ی صیاد به دام افتادی

چه بخواهی...

چه نخواهی...

توبدان!

بال وپری نیست که پرواز کنی!!!

غم من خواهش پرواز توبود....


به خاطر یافتن مقصر

به خاطر یافتن مقصر ، زندگی ات را تلخ و سیاه نکن.

بگذار آن چه در پایان یک عشق به جای میماند

خاطرات خوش باشد با من آشتی کن تا دنیا با من آشتی کند . . .

 

وقتی «قدرت عشق» بر «عشق به قدرت» غلبه کند، دنیا طعم صلح را می چشد .

(جیمی هندریکس)

 

چنین گفت زرتشت:…عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست بدار. از تنفر متنفر باش، به مهربانی مهر بورز، با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش


رهبر ما

حقیقت آن است که ما در برابر شخصیّتی عظیم و استثنائی هستیم. ولی می‌بینیم بسیاری در این امّت از ایشان چیز زیادی نمی‌دانند. و احساس می‌کنیم که این امام و این رهبر چه قدر در امّت خویش و حتّی، با پوزش از برادران ایرانی، در ایران مظلوم و تنها است؛ حتّی در جنبه‌ی آشکار و روشن شخصیّتش یعنی جنبه‌ی رهبری و سیاسی که در قالب رهبری بیست و دو ساله‌ی امّت تجلّی یافته. شما در حقیقت در برابر شخصیّتی قرار دارید که، به معنای واقعی کلمه، دشمنان وی را محاصره کرده‌اند و دوستان حقّش را ادا نمی‌کنند. دشمنان محاصره‌اش کرده‌اند و مانع رسیدن حقیقت و نور وی به جهان و امّت می‌شوند، دوستان هم که حقّش را ادا نمی‌کنند.
مسئولیّت ماست که این امام عظیم را به امّت بشناسانیم تا از برکات وجود این‌چنین رهبر، فقیه و متفکّری بهره‌مند شود. متفکّری که به خیر امروز و فردا و دنیا و آخرت امّت می‌اندیشد. کسی که در تمام سطوح با چالش‌هایی پنجه در پنجه می‌اندازد که در هیچ یک از دهه‌ها و قرون اخیر سابقه نداشته ...

شربت خاکشیر

فصل گرما که می‌رسد مصرف شربت خاکشیر در میان مردم بیشتر می‌شود، زیرا خاکشیر از زمان‌ های گذشته برای رفع عطش و گرمازدگی کاربرد داشته و البته بهترین کاربرد آن به خاطر خاصیت ضدعفونی‌ کنندگی آن است.

سمیه وریدی، کارشناس ارشد گیاهان دارویی در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران‌(ایسنا)، منطقه خراسان جنوبی، گفت: خاکشیر گیاهی است که به صورت خودرو در باغ‌ها و صحراها می‌روید و دارای برگ‌هایی با بریدگی زیاد و گل‌های زرد روشن از تیره شب‌بو است.

وی افزود: خاکشیر از نظر تنوع دو نوع دارد که یکی تلخ با دانه‌های ریز و رنگ‌ مایل به سرخی است و گونه دیگر شیرین است و دانه‌های آن بزرگ‌تر بوده و رنگش سرخ تیره است.

این کارشناس ارشد کیاهان دارویی درخصوص نحوه مصرف خاکشیر گفت: دانه های خاکشیر را 15 دقیقه درون اب خیس دهید سپس آب اضافی آن را خالی کرده، دانه‌ها را درون مقداری آب سرد و شکر حل کرده و میل کنید.

وریدی با اشاره به اینکه خاکشیر از نظر طب قدیم ایران گرم و تر است، گفت: خاکشیر التیام دهنده زخم و جراحات، ادرار آور، تب‌بُر و التهاب کلیه را برطرف می‌کند.

وی خاطرنشان کرد: جوشانده خاکشیر برای رفع اسهال‌های ساده و رفع ترشحات زنانگی مفید است و از گل‌ها و برگ‌های گیاه می‌توان برای رفع بیماری ناشی از کمبود ویتامین C استفاده کرد.

گردآوری : ?تلکس فا / مرجع خبر : ایسنا


خدایـــــــــــــا

خدایـــــــــــــا

بابت هرشبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتیم

بابت هر صبحی که بی سلام به تو اغاز کردیم

بابت لحظات شادی که به یادت نبودیم

بابت هر دلی که شکستیم

بابت هر گره که به دست تو باز شد و ما به شانس نسبتش دادیم

بابت هر گره که به دستمان کور شد و مقصر تو را دانستیم

ما را ببخش خـــــــــــدا


بعد از خداداد

بعد از خداداد عزیزی این بار هم یکی از بچه محل های امام رضا گل کاشت و ایران را غرق در جشن کرد و جشن در

جشن شد.

 مرودشت ما هم از قضیه مستثنی نماند و جوانان عاشق وطن با حمل پرچم های ایران در خیابان  به جشن پرداختند


قایقی خواهم ساخت

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.

قایق از تور تهی
و دل از آروزی مروارید،
همچنان خواهم راند
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می فشانند فسون از سر گیسوهاشان

همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند